Alliance For democracy In Iran

Please have a look at my other weblog, Iran Democracy - http://irandemocray.blogspot.com/

IMPERIAL EMBLEM

IMPERIAL EMBLEM
PERSIA

Shahanshah Aryameher

S U N OF P E R S I A

Iranian Freedom Fighters UNITE

Thursday, November 20, 2008

اوج فحشا /سکس کس کشی و دختران جنده رفسنجانی slut daughter

اوج فحشا /سکس کس کشی و دختران جنده رفسنجانی

slut daughter



سازمان افسران حزب توده، دکترمصدّق و ... (بخش پایانی)

علی میرفطروس

سازمان افسران حزب توده،دکترمصدّق و رویداد 28 مرداد32 (بخش پایانی)


*بابک امیر خسروی(عضو کمیتهء مرکزی حزب توده): با اطمينان می‌توان گفت كه در تاريخ جنبش‌های سياسی در جهان، هرگز هيچ حزب و سازمان سياسی سراغ نداريم كه توانسته باشد آن همه افسر را در يك حزب غير قانونی با ايدئولوژی كمونيستی گرد آورده باشد.

*ستوان مهاجرانی(عضو سازمان افسران حزب توده ومحافظ مخصوص سرلشکر زاهدی):« بعضی اوقات جلسهء هيأت وزيران در باغی ـ در قيطريه ـ تشكيل می‌شد كه همگی در فضای باز،دُور ميزی می‌نشستند و من روی تپّه‌ای كه مُشرف به باغ بود، پشت مسلسل موضع‌گيری كرده و هيأت وزيران و نخست‌وزير(سرلشکرزاهدی) در تيررس ِ آتش ِ من بودند. و يا اينكه در سفری كه زاهدی به اصفهان داشت، هنگام شب در منزل كازرونی بيتوته كرد و من تا صبح ، سلاح در دست، پُشت اطاق ِ خوابش كشيك می‌دادم».

اشاره:

نقش حزب توده و خصوصاً سازمان افسران آن در جریانات منجر به 28 مرداد 32 از نکات بسیار مهم و در عین حال مبهمی است که هنوز بطور شایسته به آن پرداخته نشده .نگارنده در کتاب «دکترمحمّد مصدّق؛آسیب شناسی یک شکست» به گوشه هائی از این مسئله پرداخته است.بعبارت دیگر: یکی از محوری ترین یا مهمّ ترین بخش های این کتاب، توجهء نویسنده به نیروی حیرت انگیز «سازمان افسران حزب توده» و نقش آن در رویدادهای 25-28 مرداد 32 می باشد (از جمله دستگیری غیر منتظرهء سرهنگ نصیری توسّط یکی از اعضای «سازمان افسران حزب توده» بهنگام ابلاغ فرمان شاه مبنی برعزل مصدّق و نیز، تهیّه و تکمیل نقشه ها و کروکی های پادگان های مهمّ تهران برای یک کودتای احتمالی).

نگارنده، در بخش ِ «نقش و نقشهء دیگر ِ مصدّق در 28 مرداد »، نشان می دهد که دکتر مصدّق - با هوشیاری، خِرَدمندی و وطن پرستی بسیار – پس از دیدار با هندرسون(سفیر آمریکا ) ، ضمن خالی کردن میدان در روز28مرداد32 ، انتصاب خواهر زادهء خود (سرتیپ محمّد دفتری) به سِمتِ رئیس شهربانی کل کشور و نیز فرماندار نظامی تهران، و با فراخواندن هواداران خود برای تَرک تهران یا ماندن در خانه های شان در روز 28 مرداد، و یا با انفعال و عدم درخواست کمکِ مردمی از طریق رادیو (با وجود اصرار و پافشاری دکتر فاطمی و دیگر یاران مصدّق)، کوشید تا ایران را از یک جنگ داخلی برَهانَد و یا از افتادن ایران به چنگ ِ«سپاه عظیم و رزم دیدهء توده ای ها» (بقول بابک امیر خسروی) جلوگیری کند و......
در زیر،بخش پایانی مربوط به سازمان افسران حزب توده و قدرت حیرت انگیز آن در آستانهء رویداد 28مرداد 32را می خوانیم.

بابك امير خسروی (عضو كميتهء مركزی حزب توده) كه از سازمان افسران حزب توده بعنوان «سپاه ِ عظيم و رزم‌ديدهء توده‌ای‌ها» ياد می‌كند1، ضمن گزارش دقيق و مفصّل خود می‌نويسد:
«تقسيم‌بندی افسران حزب توده به رسته‌هائی چون هوائی، توپخانه، سوار، پياده، ژاندارمری، شهربانی، دانشجوی افسری و... بيانگر آنست كه حزب توده در همهء اركان و زوايای ارتش ـ حتّی در گارد جاويدان شاهی ـ رخنه كرده بود. آنچه واقعاً اهميـّت دارد، بررسی اين امر است كه پُشت ِ سر ِ اين ارقام: 125 افسر توپخانه، 180 افسر پياده، 59 افسر شهربانی و غيره، چه مقدار تانك و نيروی زرهي و امكانات فرماندهی و مواضع حسّاس و اطّلاعاتی نهفته بود... با اطمينان می‌توان گفت كه در تاريخ جنبش‌های سياسی در جهان، هرگز هيچ حزب و سازمان سياسی سراغ نداريم كه توانسته باشد آن همه افسر را در يك حزب غير قانونی با ايدئولوژی كمونيستی گرد آورده باشد... سازمان افسران از يك جهت، واقعاً افسانه بود، البتّه نه به معنای قصّه و داستان بلكه به علّت امكانات و قدرتِ واقعاً فوق‌العاده و باورنكردنی‌اش به افسانه‌ای حماسی می‌ماند. وقتی سازمان (افسران) كشف شد، حتّی توده‌ای‌ها را به حيرت انداخت... درصد قابل توجـّهی از افسران جوان رزمی، فرماندهان تانك‌های «شرمن» به اضافهء برخی فرماندهان ردهء بالاترِ ارابهء جنگی، از اعضاء سازمان افسری بودند...»2
فريدون آذرنور (از افسران بلندپايهء سازمان) می‌نويسد:
«تمام 243 عضو سازمان افسران در تهران، در روز 28 مرداد در انتظار دستور از بالا بودند كه وارد عمل شوند. در بين آن‌ها، 29 افسر هوائي، 7 افسر توپخانه، 9 افسر سوار، 17 افسر پياده، 25 افسر مهندس، 23 افسر ژاندارمری بودند كه هركدام متناسب با وضع شغلی، امكانات خود را داشتند و...». سرگرد آذرنور توضيح می‌دهد:
«دربارهء نقش افسران شهربانی ِ عضو سازمان كه هركدام از آنها منشاء عمليـّات مهـّم شدند و غالباً موقعيـّت ممتازی داشتند، تاكنون سكوت شده است. تعداد آنها در تهران 24 نفر و در تمام كشور 47 نفر بود. دو نمونه‌ای كه از نزديك با آنها آشنا شده‌ام بيان می‌كنم: مثلاً سروان جواد درميشيان ـ يكی از اعضاء سابقه‌دار سازمان نظامی(حزب توده) و رئيس كلانتری ناحيهء شاپور (سبزه ميدان) دارای نفوذ فراوانی بر رو ی شعبان بی‌مخ بود كه دستورات او را كودكانه اجرا می‌كرد، و يا تظاهرات اوباش در ناحيهء 10 صورت می‌گرفت كه رياست آن به عهدهء سروان جواد صادقی ـ يكی از افسران با اتوريته، قدرت فرماندهی و مديريـّت استثنائی ـ بود كه علاوه بر عضويـّت فعـّال در سازمان افسران، يكی از طرفداران و ارادتمندان پر و پا قرص دكتر مصدّق بود».
فرماندهی تانك‌های مستقر در اطراف منزل نخست‌وزير به عهدهء علی اشرف شجاعيان (عضو سازمان افسران حزب توده) بود. سرهنگ ممتاز در بارهء او مي‌گويد: «شجاعيان روز 28 مرداد، حماسه آفريد، در حالی كه زخمی شده بود، با تانك ِ خود تا آخرين گلوله جنگيد و تلفات سنگينی بر مزدوران شاهنشاهی وارد ساخت».3
ستوان يكم ايرج ايروانی عضو سازمان افسران حزب توده، فرماندهی بخشی از تانك را بر عهده داشت. وی روز 28 مرداد، بدون اينكه دستوری از حزب دريافت كند، در خيابان‌های تهران سرگردان بود و عاقبت، وقتی كار ِ آشوبگران بالا گرفت، تانك او نيز در خدمت كودتاچيان قرار می‌گيرد و در يورش به خانهء مصدّق به كار می‌رود.
فريدون آذرنور (كه در آن ايـّام مسئول ايالتی سازمان افسری در آذربايجان بود) در سخن از طرح تدارك قيام مسلّحانه در تبريز می‌نويسد:
«سازمان افسران می‌توانست با كمك 500 توده‌ای زُبده، با چند عمليات هماهنگ، تبريز را بطور كامل تسخير كند». وی توضيح می‌دهد كه اين تعهـّد سنگين بر اين اساس به عمل آمده بود كه از يك گردان مستقل توپخانهء 105 كوتاه آمريكائی كه از 4 آتشبار تشكيل می‌شد، سه نفر از فرماندهان از جمله ستوان يكم توپخانه كريم زندوانی، عضو سازمان افسری بودند و نفر چهارم افسر به كلّی بيطرفی بود. از يگانه هنگ رزمی در تبريز، چهار فرمانده گروهان، از جمله گروهان مأمور دژبان شهر (سروان پياده حسن سديدی و حسين زاده صديقی) و فرودگاه، فرمانده واحد كوماندو (سرگرد فريدون آذرنور)، واحد زرهپوش هنگ را رفيق ما سروان محمد صادق دلير آذر فرماندهی می كردند. فرماندهء ارابه‌های جنگی از هواخواهان ما و معاون دژبان كه افسر بانفوذی در شهر و درعين حال فرماندهء واحد دژبان، عضو سازمان افسری بودند. فرمانده گروهان مهندسی لشكر (سروان مهندس ابوالقاسم اويسی) و سه نفر از افسران شهربانی از جمله ستوان يكم عبـّاس افراخته و مقدّم ـ رئيس رمز شهربانی ـ عضو سازمان افسری بودند و دو نفر ديگر هركدام بنوبه، از مسئولين نگهبانی زندانيانی بودند كه تسليح 450 زندانی ِ فرقه [منظور زندانيان فرقهء دموكرات آذربايجان پس از شكست آن در آذر 1325 است] و آماده نمودن ِ آنها برای هرگونه عمليـّاتی بعهدهء آنان بود. چهار نفر از افسران كادر فرماندهی نيز جزو اعضای آزمايشی و يا هوادار ِ(سازمان افسران حزب توده) بودند».4
آذرنور سپس اطّلاعات كوتاهی در مورد لشكر اروميه مي‌دهد:
«اضافه بر فرماندهان واحدهای كوچك ـ كه اغلب آن‌ها عضو سازمان افسری حزب توده بودند ـ می‌توان سرهنگٍ ستاد صديق يحيوی (فرماندهء هنگ سوار و پادگان سلماس)، سرگرد يعقوبی (فرماندهء گُردان و پادگان قره‌تپه)، سرهنگ دوّم صالح نجات (فرماندهء هنگ پيادهء رزمی اروميه) و سرهنگ جاويد (رئيس ركن 2 لشكر رضائيه و آجودان مخصوص شاه) را نام برد...»5
سروان محمـّد جعفر محمـّدی در تأييد نظر سرگرد آذرنور بر نيرومندی سازمان افسری، چند مورد ديگر را كه خود بر آنها آگاهی دارد، می‌افزايد. سروان محمـّدی مي نويسد:
«چهار نفر از افسران سازمان با درجات سرهنگ دوّم پياده (فتح‌الله پهلوان)، سرگرد پياده (عنايت‌الله پهلوان)، ستوان يكم توپخانه (قدرت‌الله پهلوان) و ستوان يكم هوائی (كامبيز دادستان) از خاندان سلطنتي بودند. سروان مهدی همايوني (از گارد سلطنتی شاه) از افراد نفوذی در ميان كودتاچيان بود... سروان پولاد دژ، از افسران برجستهء ركن دو (اطلاعات) و از همكاران نزديك سرتيپ تيمور بختيار و بسيار مورد اعتماد و مُشير و مُشار او بود... ستوان يكم عبدالله مهاجرانی از اعضاء سازمان افسری با واحد تحت فرماندهی‌اش، محافظ سرلشكر زاهدی كه خودِ او را اسكورت می‌كرد. مهاجرانی پس از لو رفتن سازمان، در زندان می‌گفت:
«هر موقع زاهدی می‌خواست بخوابد، مرا صدا می‌كرد و می‌گفت: عبدالله من نياز دارم دو سه ساعتی استراحت كنم، تو آماده هستي؟ و من جواب می‌دادم: «بخواب تيمسار! راحت باش!»... و تيمسار با آرامش كامل بخواب می‌رفت و من روی صندلی پشت اتاق او تا ساعت بيداری‌اش می‌نشستم و از او مراقبت می‌كردم»6
هنگامی كه زاهدی همراه با اسكورتش به اصفهان رفته بود، ليست افسران سازمان نظامی كشف می‌شود كه نام عبدالله مهاجرانی نيز در شمار ِآنها بود. از تهران به اصفهان تلگرافی دستور داده می‌شود عبدالله مهاجرانی بازداشت شود. زاهدی متوحّش می‌شود و تصـّور می‌كند عليه او كودتائی رخ داده است از بازداشت عبدالله جلوگيری ميیكند. سپس از تهران تلگراف حضوری می‌شود و زاهدی در تلگراف‌خانه حضور می‌يابد و از جريان دستيابی به دفتر رمز اسامی افسران سازمان نظامی آگاه می‌شود كه نام عبدالله مهاجرانی نيز در آن ثبت بود. همان دَم از عبدالله سئوال می‌كند جريان چيست، دستور بازداشت تو را می‌دهند؟ اگر چيزی هست الآن بگو تا كمكت كنم. عبدالله جواب می‌دهد: «تيمسار! من در هيچ جريان و سازمانی نيستم، سوءتفاهم است برطرف می‌شود». 7
ستوان مهاجرانی، بازداشت و روانهء زندان می‌شود... او در دادگاه به حبس ابد محكوم شد و پس از 5 سال از زندان آزاد گرديد و به تلافی ِ تيری كه در مغز زاهدی شليك نكرده بود، به سفارش اردشير زاهدی، در سازمان امور استخدامی كشور، استخدام و در پايان، بازنشسته می‌شود. ستوان يكم مهاجرانی، خود می‌گويد:
ـ «تقريباً يك ماه بعد از 28 مرداد با يك دسته از ژاندارمری، مأمور حفاظت سرلشكر زاهدی شدم. ولی محافظين نخست‌وزير كودتا از سه نيرو تأمين می‌شدند: لشكر گارد، شهربانی و ژاندارمری. من موقعی كه زاهدی در باشگاه افسران مستقر شده بود مأمور انجام آن شدم. سازمان نظامی از مأموريت من باخبر بود، بخاطر ندارم كه در بارهء ترور زاهدی به سازمان نظامی مطلبی گفته باشم. لكن با ايمانی كه به هدف خود و حزب داشتم، اگر دستوری در اين مورد می‌رسيد اجرا می‌كردم. مثلاً: بعضی اوقات جلسهء هيأت وزيران در باغی ـ در قيطريه ـ تشكيل می‌شد كه همگی در فضای باز،دور ميزی می‌نشستند و من روی تپّه‌ای كه مُشرف به باغ بود، پشت مسلسل موضع‌گيری كرده و هيأت وزيران و نخست‌وزير در تيررس ِ آتش ِ من بودند.... و يا اينكه در سفری كه زاهدی به اصفهان داشت، هنگام شب در منزل كازرونی بيتوته كرد و من تا صبح با سلاح در دست، پشت اطاق خوابش كشيك می‌دادم»8
در برابر ِ اين «سپاه ِعظيم و رزم ديدهء توده‌ای‌ها»، دكتر مصدّق ـ بعنوان وزير دفاع ـ بخاطر عدم ارتباط با بدنهء ارتش ـ در بی‌اطلاعی يا بی‌خيالی حيرت‌انگيزی، با طعنه و تمسخر، به شاه گفته بود:
ـ «حزب توده حتّی يك تفنگ هم نداشت تا چه رسد به تانك [لذا] پناهندگی شاهنشاه در كلاردشت (رامسر) از ترس يك عده كمونيست ِ بی‌اسلحه و تانك، حاكی از كمال تهـّور و شهامت بود!»9

زیرنویس ها:

1- امیر خسروی،ص743
2- امیرخسروی،صص709- 710
3- امیرخسروی،صص711 و 712
4- امیرخسروی،صص712 و 713

5- اميرخسروی،ص713
6- امیرخسروی،ص715
7- امیرخسروی،ص715
8- امیرخسروی،ص716
9- خاطرات،379


http://www.mirfetros.com

1 comment:

mojtaba mostafavi said...

سلام این دولت برایه همه چی‌ پول دارند ولی‌ نه برای یارانه‌ها . هی‌ میگن نیروی هسته‌ای تو نگو ما باید از حالا به بعد هسته بخوریم چون از خورشت الو فقط هستش گیرمون میاد. ما نیروی هسته‌ای می‌خواهیم بزنیم تو سرمون. نه قدرت خرید داریم نه میتونیم از حالا با بعد جایی برویم چون اقایون بنزین را حسابی‌ بالا بردند. آقای احمدینژاد حق نفت ما که گفتی‌ سر سفره هر خانواده ایرانی‌ میاری کو؟ همه رو دادید به عربهای سنی تو غزه بخورند تا عکستون رو همهجای فلسطین بزنند. نه نیروی اتممیت رو می‌خواهیم نه کمکت به غزه. یادت نره که همین ما بسیجیهایی که همه یارانه‌ها رو ازشون بریدی ما باعث شدیم که جنابعالی هنوز رئیس جمهور باشید.