Alliance For democracy In Iran

Please have a look at my other weblog, Iran Democracy - http://irandemocray.blogspot.com/

IMPERIAL EMBLEM

IMPERIAL EMBLEM
PERSIA

Shahanshah Aryameher

S U N OF P E R S I A

Iranian Freedom Fighters UNITE

Tuesday, June 17, 2008

مصاحبه برنامه «نگاه تازه»رادیو فردا با شاهزاده رضا پهلوی

شاهزاده رضا پهلوی؛ از زندگی سیاسی تا پشت پرده خاطرات جوانی
محمد ضرغامی، محمدرضا کاظمی
لینک مستقیم
لینک صوتی مصاحبه شاهزاده رضا پهلوی با رادیو فردا

شاهزاده رضا پهلوی: از روزی که جريانات مرا وادار کرد وارد صحنه سياست شوم، يعنی پس از فوت پدرم و از زمانی که در قاهره بودم تا امروز، تمام تلاشم بر اين بوده که بتوانم در آزادی کشورمان از وضعيتی که در آن قرار دارد، نقشی ايفا کنم و نيز به جريان همسويی و همکاری بين تمام نيروهای طرفدار دموکراسی، آزادی و حقوق بشر در ايران کمک کنم. زندگی من در واقع غير از ايران، نجات ايران و آزادی برای ايران چيز ديگری نبوده است و مقدار زيادی از ارتباطات من با داخل ايران است.

راست برویم سر اصل مطلب. این بار در برنامه «نگاه تازه» میهمانی ویژه داشتیم. این میهمان کسی نبود جز شاهزاده رضا پهلوی (که سالهاست اعلام کرده است برایش فرقی ندارد که او را با لقب خاص خودش خطاب کنند یا تنها با نام و نام خانوادگی)او پذیرفت به پرسش های صریح و بی پرده ما در گفت و گویی بی تکلف پاسخ گوید. (هر پرسشی از سیاسی گرفته تا شخصی و از روزهای پیش از انفلاب گرفته تا هم اکنون). حاصل این گفت و گو اکنون پیش روی شماست رادیو فردا: شما زندگي را چگونه مي گذرانيد و در شبانه روز چه فعاليت هايي داريد؟
رضا پهلوی: از روزی که جريانات مرا وادار کرد وارد صحنه سياست شوم، يعنی پس از فوت پدرم و از زمانی که در قاهره بودم تا امروز، تمام تلاشم بر اين بوده که بتوانم در آزادی کشورمان از وضعيتی که در آن قرار دارد، نقشی ايفا کنم و نيز به جريان همسويی و همکاری بين تمام نيروهای طرفدار دموکراسی، آزادی و حقوق بشر در ايران کمک کنم. زندگی من در واقع غير از ايران، نجات ايران و آزادی برای ايران چيز ديگری نبوده است و مقدار زيادی از ارتباطات من با داخل ايران است. برنامه روزانه من يکسان نيست و بسته به جلسات، ملاقات ها، سخنرانی ها و همچنين سفرهايی که به کشورهای مختلف دارم، متغير است. اين بيشتر وجه اجتماعی فعاليت های شماست، ولی زندگی وجه خصوصی نيز دارد. اگر از صبح اين همه کار انجام دهيد ديگر زمانی برای زندگی شخصی باقی نمی ماند. البته من به عنوان پدری دارای سه فرزند و در قبال همسرم طبیعتا مسئوليت های خانوادگی هم دارم که در حد توانم به آنها می پردازم به ويژه در مورد دخترانم و آموزش آنها. شما سه دختر داريد. آيا پسر نمی خواستيد؟ چه فرقی می کند؟ بچه سالم باشد، دختر و پسر برای من تفاوت نمی کند. ايرانی ها از قديم به پسر خيلی علاقه داشته اند. من حساسيتی روی اين مسئله ندارم و تا زمانی که بتوانم فرزندانی تربيت کنم که بتوانند به جامعه خودشان و به جامعه جهانی و بهبود وضعيت آن خدمت کنند، چه تفاوتی می کند که دختر باشند يا پسر. ولی فکر می کنم که برای پدرتان بسيار مهم بود پسر داشته باشند. آن زمان بر اساس فرهنگ مردسالاری جامعه ما، بايد وليعهد از جنس مذکر می بود. ولی فکر نمی کنم اگر بخواهيم مساوات و برابری کامل بين مرد و زن داشته باشيم، در آينده ايران اين مسئله مطرح باشد. بنابر این من خودم را مکلف به اين نمی بينم که حتماً بايد فرزند پسر داشته باشم برای اين که تداومی در آنجا وجود داشته باشد. اين طور به نظر می آيد که پدران، جوانی خودشان را در جوانی فرزندانشان جستجو می کنند. دوران جوانی دختران شما چقدر شبيه دوران جوانی خودتان است؟ هم شباهت هايی هست و هم تفاوت هايی. زيرا محيطی که فرزندانم در آن بزرگ می شوند بسيار متفاوت است و اين برای تمام خانواده هايی که در کشورهای غربی زندگی می کنند وجود دارد به خصوص با وضعيتی که اکنون در ايران هست اين تفاوت را می توان به وضوح مشاهده کرد. البته در مورد جنبه های فرهنگی، من و همسرم حتی المقدور سعی می کنيم آن چه که به ايران مربوط می شود، يادگارها و وضعيتی را که داشتيم به بچه ها ياد دهيم و چون نمی توانيم به ايران برويم به کشورهايی که تا حدودی به ايران شباهت دارند، سفر می کنيم. مثلاً کدام کشورها؟ کشورهايی مانند مراکش، مصر و اردن. پيش از آغاز برنامه، کليپی را پخش کرديم که تصويری از جوانی شماست و در جشن تولدتان، خانم گوگوش می خواند. با مراجعه به اين تصاوير چه چيزهايی برايتان زنده می شود؟ من خاطرات بسيار زيادی از کشورم دارم و آن چه بيشتر از همه در ذهنم نقش بسته، سفرهای متعددی است که در داخل ايران داشتم. در اين سفرها آيا يک شاهزاده فرصت داشت که رودررو با مردم مواجه و با مشقت های آنان آشنا شود؟ بله دقيقا همين طور است. آن چيزی که شما در باره سفرهای من از راديو وتلويزيون می شنيديد بيشتر جنبه رسمی داشت ولی آن چيزی که شما نمی شنيديد، بخشی بود که حالت فی البداهه و غير رسمی به نقاط مختلف ايران سفر می کردم. البته سن ما به اين دوران نمی رسد. ببخشيد من فراموش کردم که ۴۷ ساله ام و شما از من جوان ترهستيد(با خنده). منظورم جرياناتی است که در مطبوعات ايران منعکس می شد. بارها پيش می آمد که نه تنها در تهران بلکه در مناطق مختلف، برخورد ساده ای با مردم داشته باشم، به عنوان مثال در سواحل خليج فارس موتور لنج سوار می شدم و با ماهيگيرانی که آنجا کار می کردند، ساعت ها گفت و گو می کرديم و با هم ماهی می گرفتيم. در روستاهای شمال هم همين طور بود. از بيرجند گرفته تا اهواز نيز هنگامی که در پايگاه اصفهان و پايگاه .... دوره خلبانی می ديدم از اين برخوردها زياد داشتم و اين ها را به عنوان نمونه می گويم. درآن زمان که با مردم برخورد داشتيد، احساس می کرديد که اگر روزی حکومت را در دست بگيريد، تغييری ايجاد می کنيد؟ اين که مردم مشکلاتی دارند و در فقر زندگی می کنند و شما بايد اين شرايط را تغيير دهيد؟ با توجه به اين که در آن زمان هنوز بخش عمده از جامعه ايران شهری نشده بود. وقتی شما می گوييد «قدرت يا حکومت را در دست می گرفتيد» از لفظی استفاده کرديد که اميدوارم برای هم وطنانم سوء تفاهمی به وجود نياورد.من اعتقادی به دخالت در امر حکومت ندارم، اين وظيفه دولت است. ولی به عنوان فردی که می تواند برای جامعه اش نقش حساسی بازی کند، بيشتر به مسائل زير بنايی جامعه کار را دارم تا اداره امور. جمله ای را بارها شنيده ايم که زنده ياد دکتر مصدق گفته بود که شاه بايد سلطنت کند نه حکومت. آيا به اين جمله معتقديد؟ بله صد در صد. من قبل از هر چيزی به محتوای نظام کار دارم نه به شکل نظام. اميدوارم هر چه زودتر در ايران حکومتی داشته باشيم که بر مبنای يک دمکراسی سکولار پارلمانی باشد و قانون اساسی داشته باشيم که بر مبنای اعلاميه جهانی حقوق بشر باشد. اگر بخواهيم روی نوع و شکل نظام بحث کنيم دو فرم محتمل است، هم فرم مشروطه پادشاهی و هم فرم جمهوری. اگر بخواهم از کشورهايی که پادشاهی هستند نمونه بياورم، تنها فرم قابل پذيرش به اين صورت است که پادشاه يا ملکه، حق هيچ گونه دخالتی در امور سياسی و قانونی کشور را نداشته باشد و در مقامی بی طرف و فرامسلکی قرار بگيرد. برای بعضی اين سؤال پيش می آيد که وقتی ما يک حکومت دمکراتيک با پارلمان، دولت و نهادهای مربوطه داشته باشيم، ديگر چه نيازی است به پادشاه؟ دليل اصلی اين مسئله، به خصوصيات هر کشور باز می گردد. کشورهايی که از اقوام، اقليت ها و مذاهب مختلف تشکيل شده اند، يک سمبل وحدت مردمی می تواند به حفظ يکپارچگی جامعه کمک کند و چنين نقشی را اين نهاد می تواند برای کشور ايران بازی کند. آيا در آن دوران، موسيقی روز ايران را هم دنبال می کرديد؟
بله. البته در موسيقی پاپ زمان ما، همين خوانندگان معروفی مانند گوگوش، ستار و داريوش محبوب ترين بودند. البته ارکسترهای کلاسيک ايرانی هم داشتيم و يادم می آيد که گاهی برای تماشای کنسرت ها به تالار رودکی می رفتيم. البته در آن سن و سال تمايلم بيشتر به موسيقی پاپ دهه هفتاد بود و بيشتر موسيقی غربی گوش می کردم، از جمله بيتلز، کارلو سانتانا، پينک فلويد و گروه های مختلف. پس اهل «موسيقی معترض» بوديد؟ بله اسمش را می شود «معترض» گذاشت. موسیقی، موسیقی است دیگر. روحيه انسان در لحظات مختلف، چيزهای متفاوتی می طلبد و گاهی هوس موسيقی جاز، بلوز، موسيقی های نيوويو يا موسيقی سنتی می کند، به روحيه آدم درآن لحظه بستگی دارد. برای هر کسی چنين حالت هايی پيش می آيد. به کدام خواننده ها بيشتر علاقه داشتيد؟ آن زمان بعضی از خواننده ها اسطوره شده بودند به عنوان مثال گوگوش را که نام برديد، آن زمان برای ما مانند مدونای امروز آمريکا بود، همين طور داريوش و ستار. البته هايده و ديگران هم بودند ولی من بيشتر به آن موسيقی ها تمايل داشتم. اهل فيلم فارسی هم بوديد؟ گاهی اوقات بله. البته در مقايسه با فيلم هايی که در اين ۲۰ سال اخير ساخته شده، سينمای ايران در اين سال ها از نظر عمق، معنا و مفهوم پيشرفت های زيادی داشته است. آن دوران بيشتر فيلم ها جنبه تفريحی داشت ولی زياد يادم نمی آيد که عمق خاصی داشت. نمونه ای را می توانيد نام ببريد؟ بيشتر سريال هايی که درتلويزيون تهيه می شد، سريال های جالبی بود. مثلاً سريال «دليران تنگستان» يا سريال معروف «دايی جان ناپلئون» که اين قدر با معناست که می شود خيلی نکات را از آن در آورد و گويای ذهنيت آن دوران است و گاهی اوقات هم آدم با آن برخورد می کند. درمورد موسيقی معترض که اشاره کردم، منظورم ترانه هايی است که فرهاد يا فريدون فروغی و داريوش می خواندند و ته مايه سياسی داست. بله آن موسيقی هم بود. منظورتان «بوی گندم» است؟ بله «بوی گندم» يا ترانه«جنگل» که در مورد حادثه سياهکل خوانده شد. بله اين مسئله درموسيقی نيز نمايان می شد. امروز درجهان خيلی از آهنگ سازها و هنرمندان هستند که شعرهای آهنگشان خيلی با معناست و بعد سياسی دارد. آيا شما در اين رابطه با پدرتان هم صحبت می کرديد؟ بيشتر با مادرم، خواهر و برادرانم و با دوستانم صحبت می کردم، گاهی هم با خود اين خواننده ها. برای اين نوع موسيقی، هم پيش از انقلاب و هم پس از انقلاب، محدوديت هايی وجود داشته است و اين موضوع برای بخش های ديگر هنر نيز صدق می کند. نظر شما درمورد اين محدوديت ها چيست؟ خيلی از مشکلات گذشته ايران، البته جنبه های سياسی داشت ولی يکی از ريشه های مهم اين مشکلات جنبه های فرهنگی جامعه ما بود. اگر اين فرهنگ در جهت مدرنيته و آزادی به مفهوم ليبراليسم فکری پيش نرود و ما فقط به يک سری ايدئولوژی های بسته بندی شده بچسبيم، اگر قرار باشد همه بر اساس يک فکر پيش بروند، هرگز جامعه در آن حدی که شايسته است ترقی و پيشرفت نخواهد کرد و حتی ممکن است دچار واپس گرايی شود. نمونه آن اکنون در کشور خودمان مشاهده می شود، فقط به دليل دگمی که اين حکومت ايجاد کرده، ببينيد که کشور چقدر عقب رفته است. هر شهروندی بايد حق طبيعی و قانونی خود را داشته باشد و کوچکترين ترسی از بيان نظر خود درمورد هر موضوعی، نداشته باشد. اگر بخواهيم حرف های شما را خلاصه کنيم، بايد بگوييم آن چيزی که پيش از انقلاب اتفاق افتاده يعنی محدوديت ها، برخوردها و زندان کردن ها، مورد تأييد شما نيست. بله همين طور است و نمی گويم در گذشته نارسايی ها و اشکالاتی وجود نداشت. اين ها همه تجربياتی است که من، شما و نسل های بعدی بايد از آن بياموزيم و تلاش کنيم تا در آينده تکرار نشود. شما به چه ورزشی علاقمنديد؟ فوتبال ورزشی بود که بيش از همه به آن علاقه داشتم، البته الان در سن ۴۷ سالگی فوتبال بازی کردن ديگر برایم آسان نيست. ورزش های اسکی روی آب، اسکی روی برف، غواصی، کوهنوردی، اسب سواری و تنيس را هم دوست دارم. بازيکنان مورد علاقه شما درفوتبال، چه کسانی هستند؟ من در آن زمان اين شانس را داشتم که با بعضی از بازيکنان تيم ملی و تيم جوانان، از نزديک آشنايی داشته باشم و حتی بارها با هم تمرين داشتيم و بازی می کرديم. بازيکنان آن دوران علی پروين، حسن روشن، قاسم پور، قليچ خانی و ناصر حجازی بودند. طرفدار کدام تيم بوديد؟ تيم هايی که در آن زمان بيشتر معروف بودند، به ويژه دو تيمی که رقابت بين آنها شديد بود، تيم تاج و پرسپوليس بودن و شما هم از پرسپوليس و علی پروين شروع کرديد مرا گرفتار نکنيد(با خنده). من هم تاج را دوست داشتم و هم پرسپوليس را و از هيچ کدام طرفداری نمی کنم در حال حاضر فوتبال ايران را دنبال می کنيد؟ بازيکنان مورد علاقه تان چه کسانی هستند؟ بله تا آنجا که می توانم دنبال می کنم. البته اين روزها باشرايط ايجاد شده جای تأسف دارد و دلم به حال ورزشکاران می سوزد که با اين همه نارسايی و کمبود مواجه هستند. آخرين بازيکنانی که يادم می آيد به آخرين جام جهانی برمی گردد از جمله علی دايی و مهدوی کيا. فکر می کنم ادبيات را فراموش کرديم. در آن دوره چه کتاب هايی را می خوانديد؟ ادبيات جزو دروسی بود که درمدارس تعليم می دادند و بيشتر شعرهايی بود از حافظ، سعدی و نظامی . کليله و دمنه را هم به ما ياد می دادند. در مورد ادبيات مدرن چطور؟ من کمتر به خاطر می آورم که در آن زمان ادبيات مدرن داشته باشيم. مهدی اخوان ثالث و نادر نادرپور را داشتيم که تعدادشان کمتر از امروز بود. به کوران انقلاب برگرديم. اولين بار کی اسم آيت الله خمينی را شنيديد؟ چند ماه آخر قبل از وقوع انقلاب. نه تنها من بلکه خيلی ها بودند که اسم خمينی را نشنيده بودند و فقط اين اواخر بود که سر و صدا کرد. در حقيقت منظور من از چند ماه، زمانی بود که خمينی رقيب اصلی شد، ولی از يکی دو سال قبل بيشتر مطرح شده بود. اصلاً فکر می کرديد که آيت الله خمينی رهبر ايران شود و اداره کشور را در دست بگيرد؟ کمتر کسی بود که بتواند جريان را به شکلی که درآمد، تصور کند. فراموش نکنيد حتی خيلی از کسانی که پشت سر خمينی قرار گرفتند، نيت اصلی شان کسب قدرت سياسی بود. آنها اعتقاد داشتند که آقای خمينی تنها يک چهره سمبليک است و از صحنه کنار خواهد رفت، ولی مسائل طور ديگری پيش رفت. وقتی انقلاب شد، آيا احساس می کرديد که ممکن است اتفاقی بيفتد که ديگر نتوانيد به ايران بازگرديد؟ در اواخر انقلاب من خارج از ايران بودم. درست پس از پايان تحصيلات مدرسه، در تابستان سال ۷۸ ميلادی يعنی تيرماه ۵۷ برای آخرين بار از ايران خارج شدم. من آن التهاب را به چشم خودم نديدم زيرا از ۳-۲ ماه بعد از رفتن من آغاز شد و من از راه دور و از طريق مطبوعات بين المللی و خودی والبته با تماس با پدر و مادرم و کسانی که درايران بودند، مسائل را دنبال کردم. آقای پهلوی! به عنوان آخرين سؤال بگوييد که دوست دارید چه ترانه ای برايتان پخش شود؟ يکی از آهنگ هايی که اين پهلوی! به عنوان آخرين سؤال بگوييد که دوست دارید چه ترانه ای برايتان پخش شود؟ يکی از آهنگ هايی که اين اواخر ساخته شده است؛ - دوباره می سازمت وطن

No comments: