Alliance For democracy In Iran

Please have a look at my other weblog, Iran Democracy - http://irandemocray.blogspot.com/

IMPERIAL EMBLEM

IMPERIAL EMBLEM
PERSIA

Shahanshah Aryameher

S U N OF P E R S I A

Iranian Freedom Fighters UNITE

Tuesday, March 25, 2008

Islam stinks to the core ! read on...





اسلام و زنان لخت
ارتباط اسلام با زنان لخت !
در تاريخ اسلام زنان لخت جای خاصی دارند!!! از بنيانگزار اسلام اين ماجرا شروع شده و تا بحال ادامه دارد. ماجرا هم هميشه يكجور اتفاق افتاده! يعنی طرف را در كنار يك زن لخت گير انداخته اند و او هم برای توجيه اين قضيه ( پررويی را دقت كنيد ) ماجرا را بصورت ديگری بيان ميكند.
اولين رسوايی توسط خود رسول اكرم شروع شد. ايشان توسط يكی از زنانش (حفصه دختر عمر) در حال معاشقه با يك زن لخت (كه در واقع كنيز حفصه بوده) غافلگيرشد و قضيه بيخ پيدا كرد و محمد(ص) برای ماست مالی يك سری آيه ضدونقيض نازل كرد كه ماجرای آنرا در زير خواهيد شنيد:
حادثه اول: ديده شدن حضرت محمد با يك زن لخت توسط يكی از همسرانش و پيامدهای شنيدنی آن – رضا فاضلی
به هرصورت پيروان رسول خدا در اين مورد هم دست كمی از او ندارند و همين داستان پس از قرنها همچنان تكرار و تكرار ميشود:



حادثه دوم : انتشار فیلم یک آخوند در حال شنا با زنان لخت – رضا فاضلی
آخوند مربوطه (كه خودش در تركيه از مخالفين اختلاط دختروپسرها در كناردريا بوده ) هم به شيوه پيامبرش شروع به توجيه كرده و گفته كه من نميديدم كه اين زنها لخت بوده اند!!!!!!
حادثه سوم: رسوايی فرمانده نيروی انتظامی تهران دركنار شش زن لخت !! – رضا فاضلی
اين جناب سردار از پيامبرش بدشانس تر بوده و بجای يك زن لخت با شش زن لخت ديده شده و صد البته ايشان هم باز به روش پيغمبر آسمان را به ريسمان بافته كه بله! لخت شدند كه نماز بخوانند!!!! عكس زير هم توسط خُسن آقای عزيزم از اين 6 نمازگزار و پيشنمازشان تهيه شده است!
بسم الله الرحمن الرحیم أَلَمْ تَرَ كَیْفَ فَعَلَ رَبُّك با آن زارع پیر : مگر ندیدی پروردگارت با آن زارع پیر چه کرد؟الم یجعل کشتزارهای او فی تضلیل : آیا کشتزارهایش را برملا نکرد و حال او را نگرفت?وَأَرْسَلَ عَلَیْهِ قوای انتظامی با عبا و بیل : وبالای سرش فوج فوج سیلی ازعبا و بیل نفرستاد?
در نمازم سر شب، شش زن عریان آمد … حالتی رفت که گلدسته به افغان آمد
لم یلد گفتم و لم یولد من روی لبم … که به طرف دهنم سینه و پستان آمد
به راستی پرروتر و حيوان صفت تر از مسلمانان متعصب كيست؟ اين مورد سوم خودش رياست نهادی را به عهده دارد كه دختر و پسرها را درخيابان بخاطر ارتباطهای غيراسلامی! دستگير ميكنند. اين كثافات محصول خمينی متعفن هستند و خمينی متعغن محصول حضرت محمد و اسلامش.دقت كنيد... هر سه مورد ( پيامبر ، آخوند ترك ، سردار زارعی ) خودشان از سرسخت ترين مخالفين روابط زن و مرد بوده اند... جالب نيست؟ :) چه نتيجه ای ميگيريد؟با كمی تفكر ، همين ماجرا به تنهايی نشان ميدهد هر سه مسلمان مذكور تا چه حد از بيماری جنسی و عقده های درونی رنج ميبرده و ميبرند...نتيجه گيری من اينستكه هركس ادعای مذهبش بيشتر باشد كثيفتر و عقده های جنسيش بيشتر و احتمال ديده شدنش با زنان لخت! قويتر است .




هنگاميکه شاه در راس يک کشور است از جانب ايرگان و مردمان آن کشور گفتگو می کند ولی وقتی ولايت فقيه گفتگو می کند به نمايندگی از سوی "الله" (خدا) می گويد ووقتی يک رئيس جمهور سخن ميراند فقط از جانب گروهی که به او رای داده اند يعنی 51% (حد اقل) گفتگو می کند و لذا نمی تواند نماد رای همگان و همه مردم وشهروندان باشد.
زيرا پادشاهی مقامی است که از سوی همه مردم وايرگان کشور به پادشاه تفويض شده است.
تفاوت است بين شاه و مذهبيون که يکی از ملت فرمان می برد ديگری از الله. يکی نماد وحدت است ديگری نماد اختلاف زيرا به شهادت تاريخ ميليون ساله بشر هرزمان مذهب مطرح است همانجا اختلاف بروز می کند.
روحانيت (به ويژه در جمهوری شيعه آخوندی) که خود را ولی فقيه و وصی مردم می داند و ولی فقيه حکم خدا را اجرا می کند هرگز نمايندگی مردم و بيانگری نظرات مردم وجود ندارد و بر همين اساس نمی توان وجه تسميه ای برای مجلس در کنار يک حکومت بر اساس ولايت الله از طريق يک «فقيــــه» پذيرفت. اين "تئاتر مجلس" نه از سوی مردم و ايرگان کشور بلکه از سوی همان قانون که "فقيه" را "ولی" می گرداند نمی تواند پذيرفته باشد.
بنابراين ملغمه ای بنام جمهوری اسلامی آش شله قلمکاری است که در دکان هيچ عطاری پيدا نمی شود.
در کشوری که قانون جزا و روش های مدنی آن برحکم شرع مبتی است و درواقع اصول "فقاهتی" که برگرفته از کتاب "الله" يعنی قرآن گرفته شده را اعمال می کند نمی تواند مبنای قانونی را داشته باشد که از سوی مردم و ايرگان کشور آمده ويا نمايندگان و بيانگران نظرات مردم در مجلس ارائه داده اند. در جائيکه يک مرجع بالاتری بنام "شورای نگهبان" يا "مجلس خبرگان" متشکل از گروهی "فقيه" روش ها و آئين ها رابه ميل خود ولی بنام "الله" دستکاری می کنند و فزون برآن آنچه آنها بافته اند از سوی "ولی فقيه" که هرگز نمايندگی مردم را ندارد تغيير ميابد نمی تواند "اراده مردم" بحساب بيايد. زيرا او هم همه دستور، گونه آئين ها را به نظر امام زمان مربوط ميداند که اثبات وجودی امام زمان هم منوط به جدل های بی اساس و بنيان است.
بنابراين ملغمه ای بنام مجلس شورای اسلامی، شورای نگهبان و ولايت فقيه آش شله قلمکاری است که در بساط هيچ کله پزی پيدا نمی شود.
پژواک وحدت و يک پارچگی ايران که برای بيش از 3000 هزار سال با بودن شاه تسجيل شده بود با پيدايش پديده ای بنام ولی فقيه به يک آنارشيسم و سامان ستيزی مبدل شده است که ماده اصلی آن ملغمه ای بنام "جمهوری اسلامی و مجلس اسلامی و حکومت اسلامی ناب محمدی" را تشکيل می دهد.
اين روحانيت که در صدر مشروطه با واژه "وکيل" گرفتاری بزرگی داشته و اصرار می ورزيد که بجای آن "منتخب" مردم بکار رود تا به "وکالت آنها که از سوی الله به عنوان موهبت الهی" به آنها تفويض شده است لطمه نزند چطور امروز در انتخابات "وکيل مجلس" انتخاب می کند و مدعی "استقرار دموکراسی" می شود؟ اين هم خود ملغمه ای است که فقط در شامورتی بازی ملا و مذهبيون ميتواند يافت شود.
در روش (قانون) باصطلاح اساسی جمهوری اسلامی آمده است: "جمهوری اسلامی نظامی است برپايه ايمان به خدا (لا الله الاالله) و حاکم اصلی جهان خدا است" در همينجا قدرت ملت از دست او گرفته می شود ولذا جمهوری بی جمهوری و دموکراسی بی دموکراسی زيرا آنچه خدا می گويد بالاتراز "مردم و ملت و ايرگان" کشور می آيد و لذا ملغمه ای بنام جمهوری اسلامی ابزار خنده ای بيش نبوده و نمی تواند موجوديت پيدا کند؛ چيزی که موجودت نداشته باشد نمی تواند نماد مردم و اراده مردم باشد هرقدر در آن رای گرفته شود!!.
چرا جهان اروپائی به آن رسميت و مشروعيت می دهد؛ "ملغمه" ای است که بايد ازسوی بنيانگذاران آن "دموکراسی ها" که اساسشان بر "تماميت ارضی" و "عدم دخالت در امور ديگران" بنيان شده است تشريح گردد.
اگر بپذيريم که خدائی هست (!) و هر انسانی را در زايش صاحب "حاکميت انسانی" بدانيم که از سوی "خدا" به او ارزانی شده است، تا زمانی که مردم و ايرگان يک کشور به مسئوليت های شخصی و انسانی خويش عمل نکنند و ندانند حد و حدود مسئوليت های آنان تا به چه ميزانی بالا است و حاکميت خود را برسرنوشت خويش تشخيص ندهند هرگز قادر به رفتاربه شيوه دموکراسی نخواهند بود حتا اگر با زور دگنگ و چماق و نظارت های بيگانگان صندوق های رای بی خدشه پر از رای شود. دموکراسی از درون مردم و از ايرگان کشور می آيد نه در جعبه های بسته بندی شده همراه با بمب و چماق.
جدائی دين از سياست يک سوی دموکراسی و سوی ديگرش درک مسئوليت ها و حيطه عمل يک «شهروند» است که ما تا رسيدن به آن "مدينه فاضله" هزاران فرسخ راه داريم.
ايرگانی که "حق حاکميت" خود را نداند و درک نکند بايد هرروز فرياد بکشد:
دوستان شرح پريشانی من گـــــوش کنيد
قصه اين بی سرو سامانی من گوش کنيد
داســــتان غـــــم و تنهائی من گوش کنيد
گفتگوی من وحــــــيرانی من گوش کنيد
شرح اين آتش جان سوز نگفتن تا کی
سوختن، سوختن و سوخــــتن تـــا کی


Silent victims of Islam



IN CASE YOU HAVE FORGOTEN ! Lamentari From: Sturmpionier01

No comments: