Alliance For democracy In Iran

Please have a look at my other weblog, Iran Democracy - http://irandemocray.blogspot.com/

IMPERIAL EMBLEM

IMPERIAL EMBLEM
PERSIA

Shahanshah Aryameher

S U N OF P E R S I A

Iranian Freedom Fighters UNITE

Saturday, July 14, 2007

دکترجليل بها ر

نهاونديان رئيس جديد اطاق بازرگانی ايران مأمور ايجاد جهت گيری های جديد بازرگانی ايران است. تجارت ايران در آينده نزديک به سوی ايالات متحده آمريکا و ساير بازارهای ِ جهانی رهسپار ميشود. نهاونديان با پشتيبانی آمريکا مأمور انتقال وهدايت و تعيين جهت حرکت بازرگانی ايران بسوی ِ بازارهای ِ جهانی و بخصوص آمريکا است .به هرحال اين خبر بسيار خوبی است زيرا. کنترل بازرگانی ايران پس از 28 سال از دست اوباش و اراذل و دزد های ِ تروريست موسوم به هيئت موتلفه که بازوی مالی و تروريستی مافيای ِ حاکم بر ايران است خارج ميشود
please also read this : http://www.faceofiran.com/Introduction.asp?cat=8

هموطنان عزيز

اگر خبر فوق را بدقت خوانده باشيد به وضوح مِی بينيد که حلقه محاصره استعماری در ايران بدست حکومت مافيائی ِ دست نشانده روزبروز تنگ تر شده و ميشود. جای ِ آمريکا با دلالش انگلستان طی روزهای اخير ظاهراً عوض ميشود تا سياستها و طرحهای ِ جديدی که بيشتر با مزاج ِ محافل سياسی در ايالات متحده آمريکا سازگار است به مورد اجرا گذارده شوند. سئوآل مهمی که مطرح است اينستکه اين سياست ها و طرحها چگونه سياستهائی و با چه طرحهائی قرار است اجرابشوند؟؟؟؟ درگزارش امروز خود بشما ميخواهم برای ِ اين سئوآلِ مهم و اساسی تا جائيکه ممکنست پاسخ يا پاسخ های ِ قانع کننده و منطقی پيدا کنم و باستحضارتان برسانم. استعماردر مستعمره نامرئی بنام ايران (حداقل در يکصد سال ِ اخير) برای ِ کنترل اقتصاد و دارائی و بازرگانی ايران بطور مستمر اقدامات ِ علنی و مخفی بعمل آورده است. در دوران سلطنت قاجاريه با اخذ امتيازات معدنی و نفت و ظاهراً عمرانی از قبيل رويتر و تنباکو وغيره و يا ا ز طريق اعطایِ قرضه های کمرشکن بانکی بوسيله بانکهای انگليسی و روسی ( بانک شاهی و بانک روس و ايران) گامهای پر منفعتی برداشتند. درسال1919 نيز بوسيله وثوق الدوله خواستند رسماً و علناً ايران را بصورت مستعمره انگلستان در آورند و با رشوه معروف 400 هزار ليره ای به وثوق الدوله و وزيران دارائی و امرخارجه او اکبر ميرزا صارم الدوله و نصرت الدوله فيروز پسر فرمانفرما در صدد بر آمدند بموجب قراردادی ارتش و دارائی و سياست خارجی مين مارا زير کنترل انگلستان در آورند که با همت وطن دوستان ايران کاری از پيش نبردند در دوران ِ پهلوی همان مقاصد را با جديت بيشتر پی گيری کردند ولی با ابراز مقاومت رضا شاه روبرو شدند اما بالأخره با به رسميت در آوردن امتياز نفتی دارسی بوسيله رضا شاه و سيدحسن تقی زاده و فروغی وبعدهم با کودتای خائنانه نفتی 28مرداد ماه 1332در زمان محمد رضا شاه و غارت بی درنگ و مد اوم نفت و درآمدهای حاصله از سهم ناچيز نفتی ايران از طريق فروش اسلحه و مهمات و يا انعقاد قراردادهای مقاطعه بوسيله مقاطعه کاران دزد و طماع و وابسته به خودشان و همچنين از راه فروش کالاهای بازرگانی ونظامی به چندين برابر قيمت روز وايجاد نقش های انحصاری و تسلط جويانه بازرگانی و اقتصادی و صنايع مونتاژ و قرار دادن سرنوشت های بانکی و پولی و نفتی در دست عوامل وابسته به خودشا ن بطور روزافزون کنترل سياسی و اقتصادی ملت ايران را در دست گرفته اند. به اينها هم بسنده نکردند و راضی نبودند چون همه بخشها را آنطور که ميخواستند قبضه نکرده بودند. لذا تصميم گرفتند که کار را يکسره کنند و حلقوم ملت ايران را آنقدر بفشارند تا خفه و نابود شود .بنابراين دست به دسيسه های گوناگون زدند و در نهايت حکومت مافيائی و قاتل و دزد و غارتگری را با نام ساختگی جمهوری اسلامی به ملت ايران تحميل کردند که باقيمانده ثروت ملی ايران را تاراج کنند و همه ارزشهای ملی و اخلاقی و اجتماعی ومذهبی مارا بدست اين حکومت مافيائی مرکب از رذل ترين موجودات بشری بکلی نابودسازند و تاحد زيادی هم موفق شده اند. تا اينجالازم بود که به ذکر يک مقدمه کوتاه و تاريخی بپردازم تا دقيقاً بتوانم شمارا با ادامه توطئه های استعماری که در دست اجرا هستند آشنا سازم. شما از اواخر قاجاريه می بينيد که يک ابوالحسن ابتهاج نامی که که در نوجوانی معاون بانک شاهی بوده در پست های گوناگون کليدی دولتی در بانک ملی و سازمان برنامه و سفارت در پاريس ووووو رياست ميکند در آخر هم بانکی در بخش خصوصی تأسيس ميکند که کليه حسابهای مأمورين سيا در آنجا بوده و بهائيان آنرا از او خريدند و مديريت آن را به عهده گرفتند و با رابطه تنگاتنگی که بهائيان با اسرائيليها و سازمانهای يهودی دارند قصد داشتند کنترل اقتصادی و بانکی ايران را به تريج در دست بگيرند . ومانند يهوديان در ساير کشورها و ازجمله در همين آمريکا کليه شريانهای مالی و اقتصادی را کنترل بکنند در ايران نيز بهمان نحو عمل بکنندو بعد ابتهاج مليونها دلاری را که بچنگ آورده بردارد و به لندن بگريزد و تا پايان عمر به ريش ملت ايران بخند د. در دورانی که فعاليت ابتهاج بعلت پيری و از کارافتادگی رو به به افول است سروکله عامل ديگری پيدا ميشود که اقدامات ابتهاج را با همان منظور ها و مقاصد دنبال کند و اين ديپلمه مردود دبيرستان در ايران را که نامه رسان سفارت هند در تهران هم بوده بوسيله غلام عباس آرام وزير امورخارجه اسبق ابتدا با سمت کارمند محلی سفارت در توکيو و سپس معاون وزارت بازرگانی و بعد سفير حسن نيت در آفريقا و سفير ايران در پاکستان وبا لأخره وزير اطلاعات و وزير دارائی و اموراقتصادی و مديرعامل شرکت ملی نفت ايران و درپايان يکی از 50 نفر ثروتمندان جهان ميشود و به ريش ملت ايران و همه تحصيل کردگان و زحمتکشان ايران مي خندد. اين دوشخصيت که چه عرض کنم اين دوتافته جدا بافته آن چنان در اداره کل و سياست و طرحهای دستگاههای اقتصادی ايران نفوذ و داشتند که شاه ترسوو ديگرعوامل از آنها حساب ميبردند و به عبارت ديگر از آنها واهمه داشتند. و چنين بود و ضع اسداله علم وزير خائن دربار و نخست وزير ی که خسرو شاهانی اورا چنين تصوير کرده است: در دياری که شعورهمه کم ميگر دد صدراعظم اسداله علم ميگردد اين تحفه هم از طرف انگلستان رژيم و شاه را مجموعاً کنترل ميکرد ودر اغلب کثافتکاری ها و توطئه هائی که در دوران محمد رضا شاه انجام شد دخالت و دست و تأثير داشت. بر گرديم به محمد نهاونديان و مصاحبه او و نقش مهمی که به او وا گذار شده است. به بينيد با آوردن او و بر سر کار گماردنش: يک – اطاق بازرگانی دربست در دست انگلستان در دوران رياست علينقی سيد خاموشی را به او سپرده اند اما او به عکس علينقی سيد خاموشی رئيس قبلی اطاق بازرگانی که در خدمت منافع انگلستان در تجارت با ايران انجام وظيفه ميکرد از عوامل انگليس نيست. دوم- نهاونديان مانند سيد خاموشی وابسته و نوکر هيئت موئتلفه هم که اغلبشان از قاتلين و همدستان نواب صفوی و فدائيان اسلام های عامل سياسی مذهبی انگليس در ايران بوده و هستند نمی باشد. سوم- يا د مان نرود که در هيئـت موئتلفه شيخ اکبر رفسنجانی و عسگر اولادی ِ تازه مسلمان و ديگر عمده دزدان و قاتلين وجود داشته و دارند. همه اعضای هيئت موئتلفه از بدو انقلاب تا امروز کليه منافع بازرگانی و مالی و بانکی کشور را بخود اختصاص داده بودند و هر کار و کسب وموءسسه مالی و بانکی ونفتی و بنياد ها را از هر طريق در خدمت خود در آورده بودند. اين دوالپايان و اراذل ازهيچگونه ظلم و جنايت مالی و بانکی و اقتصادی پروا نداشتند و هر آنچه که از درآمد نفت و خزانه کشور به سرقت رفته است به حسابهای بانکی آنان در داخل و خارج از کشور سرازير شده است اما امروز حساب آن دزديها و وجوه ناپديد شده را بايد پس بدهند چهارم – نام و نشان همه انها در پرونده های مفاسد مالی موجود است که احمدی نزاد از ترس ترور شدن تا امروز از افشای ِ آنها خود داری کرده است. پنجم- آطن رسيدگی ها که نهاونديان ناچار است انجام بدهد بر محبوبيت او خواهد افزود و کم کم برای رسالتی که بعهدهاش گذارده شده آماده ميشود و تجربه پيدا ميکند ششم- اما رسالت عمده و اصلی او فقط اينهانيست . رسالت عمده او حذف کليه موانعی است که دراصل 44 قانون اساسی برسر راه سرمايه گذاريهای بخش خصوصی و خارجی قرار دارد ميباشد. با ايجاد سهميه بندی بنزين سبب شده اند که به تأسيس يک پالايشگاه برای توليدبنزين هرچه زودتر اقدام کنند مردم نيز نياز دارند ولی سرمايه گذاران نفتی خارجی از همين نياز مبرم که احياناً خود آنها در بوجود آوردنش نقش داشته اند ميخواهند استفاده کنند و با بی اثر ساختن و تغيير اصل 44 قانون اساسی مفاد و شمول قانون 9ماده ای ملی شدن صنعت نفت را هم ميخواهند از بين ببرند. به بينيد اصل 44 به صراحت مشخص کرده است که : بخش دولتی نظام اقتصادی شامل کليه صنايع بزرگ ، صنايع مادر، بازرگانی خارجی، معادن بزرگ ، بانکداری ، بيمه ، تأمين نيرو ، سدها ، شبکه ها ی بزرگ آبرسانی ، راديو وتلويزيون ، پست و تلگراف و تلفن ، هواپيمائی کشتيرنی ، راه و راه آهن و مانند اينها است که بصورت مالکيت عمومی و در اختيار دولت است. پس مأموريت اين آقای نهاونديان با توجه به وجود اصل 44 قانون اساسی اينستکه ايشان ابتدا به حذف يا اصلاح استعماری اين اصل بپردازد وراه را برای ِ سرمايه گذاران طماع و سود جوی داخلی و خارجی باز کند تا بجان ملت ايران بيفتند و کاری را که با انعقاد قرارداد های نفتی و گازی نتوانسته بودند از پيش ببرند و قانون 9 ماده ای ملی شدن نفت هم مزاحم آنها بود حالا به آسانی و بدون مانع و رادع انجام دهند بنابراين مأموريت حقيقی آقای ِ نهاونديان جاده صاف کنی است و نه انجام اصلاحات اقتصادی و بازرگانی که ملت ايران هم اکنون بدانها نيازمنداست . اصل 44 قانون اساسی از يک روحيه ضد استعماری پيش نويسان آن در دوران پاکيزه گی نسبی ِانقلاب سرچشمه گرفته است چون حقوق ملت ايران بارها مورد تجاوز و سوء استفاده قرار گرفته بود در فضای داغ انقلاب بمنظور عوامفريبی و سوار شدن بر مرکب قدرت ، قانون نويسان و قانونگذاران مجبور بودند با احتياط و مراقبت بيشتر عمل کنند ولی حالا که سوار بر اسب قدرت هستند و بهره کافی از وقاحت و بيشرمی هم دارند مطتوانند و ميخواهند که اين مانع را از پيش پای خودشان بردارند و اختيار تام وتمام اقتصاد و بازرگانی ايران را به شخصيت ناشناخته ای از نظر ملت و شخصيت شناخته شده و تراشيده شده بوسيله بيگانه بسپارند که در آمد های نفت و گاز ايران از اين پس ۀنطور که نسخه خواهند داد خرج بشود. نمايشنامهِ " نوشتن نامه سرگشاده وامضاشده بوسيله 57 نفراقتصاددانان ونشست 6 ساعته احمدی نژاد با حضور عده ای از همان اقتصاد دانان در روز پنجشنبه گذشته هم بخش های مقدماتی و توجيهی همين اقداماتی است که در آينده نزديک بعمل خواهد آمد" استعمار چيان لحظات مناسبی را برای تحميل شرايط خودشان انتخاب کرده اند چون ملت ايران و دفاع ملی ايران در زمينه های مالی و اقتصادی هر گز از اين که هست ضعيف تر نبوده و نخواهد شد و هيچوقت مديريت عمومی در حکومت ايران تا اين حد نالايق و نادان نبوده و نخواهد هم بود

No comments: